موضوعات
جرقه نوشت
-
24 شهريور 1391 - 11:25
جامعه ایرانی به سمت زندگی های تهی از "خود" و پر از "من" حرکت میکند.
-
13 شهريور 1391 - 22:26
چه ماهی صد هزار تومان درامدم باشد چه صد میلیون، نباید در انتخاب طرف مقابل برای ازدواج تاثیر داشته باشد.
ثوابت شخصیتی باید عامل انتخاب باشند. نه متغییرها.
کسی که بر اساس متغییرها انتخابت میکند با تغییر آنها از انتخابش پشیمان میشود.
بنابراین دروغگوها کور خوانده اند. اگر اینطور انتخابم کرد آنموقع است که همه زندگیم را به پایش میریزم و نوکریش خواهم کرد. -
6 تير 1391 - 6:55
6 نفر را جمع میکنند دور یک میز، 2 ساعت از وقت رسانه ملی را میگیرند که در مورد 90 دقیقه جفتک زدن عده ای دیگر مذخرف بگویند. درحالی که از تعداد افرادی که شب گرسنه در این کشور خوابیده اند بی خبرند. برید به جهنم.
-
2 تير 1391 - 8:10
به هر سو مینگرم فاحشگان تنشان را نسیه به نگاهم میفروشند.
-
31 خرداد 1391 - 17:29
تمام چراغهای اتوبان چمران یک ذره از شمع وجود آن اَبَر مرد نمیشوند.
-
22 خرداد 1391 - 11:34
فمنیست ها با طبیعت هم دعوا دارند.
مَثل آنها مَثل کسانیست که میخواهند گاو و بلبل هردو هم پرواز کنند هم زمین را شخم بزنند! -
6 خرداد 1391 - 9:44
همسفری خواهم که معنای "بودن" را از من طلب کند ، نه دلفریبیهای بچه گانه این سرای گذرا و اسباب بازی های رنگارنگ این معبر ِ تنگ را !
گمشده ای گرانبهاتر در میان است و فقط یکبار فرصت متولد شدن.
-
18 ارديبهشت 1391 - 7:47
سایت اصلی حزب پیروز انتخابات فرانسه نیز با دروپال طراحی شده است.
http://www.parti-socialiste.fr
-
11 فروردين 1391 - 6:55
اکنون در دنیای شما جز با شوق خدمت به مادر زنده نیستم و از میان همه دلبستگیها و جلوههای رنگینش دلخوشیای جز مادر ندارم.
جانم فدای دم و بازدمت -
9 فروردين 1391 - 16:55
3 روز کویر روستای مصر،
3 روز کویر ورامین،
و الباقی
خرم آباد، دوکوهه، شوش دانیال، دزفول، شوشتر، دهلاویه، فکه، خرمشهر، شلمچه، آبادان، اروند، طلائیه، جزیره مجنون، هویزه.
و حال که به تهران برگشتم
حس پدرم آدم را دارم، آنگاه که از بهشت به زمین هبوط کرد! -
1 فروردين 1391 - 7:55
سال جدیدتان به زیبائی حوریان و پر از صلح و آرامش و یار و بوس و کنار و چنار :)
-
4 اسفند 1390 - 12:31
چه دعا گویم که تو خود جاری کننده کلماتی بر زبانم.
-
12 بهمن 1390 - 18:35
کاش این جمله که «نحوه سوار شدن مسافرین در ایستگاههای اول خطوط مترو برای تصاحب صندلیها، گویاترین و بی رودرواسیترین نمونهی آماری از فرهنگ متن اجتماع تهران است» واقعیت نداشت :(
-
10 بهمن 1390 - 23:03
از چه رو بیمناکی در حالی که امیرالمومنین ع فرمودهاند:
« فَلَیْسَ مِنْ قَطْرَةٍ تَقْطُرُ إِلَّا وَ مَعَهَا مَلَكٌ حَتَّى یَضَعَهَا مَوْضِعَهَا»؛
هر قطره ای از باران که به زمین نازل می شود فرشته ای همراه آن است تا آن را در مکانی که مقدر شده قرار دهد. -
8 بهمن 1390 - 23:02
تصور مالکیت ما بر اموال توهمی بیش نیست.
از همین جهت خیال اینکه خودمان به کسی چیزی بخشیدیم یا کمک کردیم از بیخ اشتباه است، زیرا جز این نیست که مالک عالم بر ما منت نهاده و در ارادهاش، بخشش از اموالی که موقتن در اختیارمان قرار گرفته است از دست ناتوانمان به دیگران را رقم زده است.و اگر چنین شد این خود نعمتی است و شُکر بایستهی آن!
-
6 بهمن 1390 - 23:01
خدای من!
هرچه هست از آن توست؛
پس چگونه است که گاهی جرائت تخیّل مالکیتم را در سر میپرورانم!!! -
30 دى 1390 - 23:00
غنای ما به داشتهها نیست؛ به نخواستههاست.
و فقر ما به نداشتهها نیست؛ به خواستههاست.و این درس آموختهی اربعین حسینی امسال در راه نجف تا کربلا بود.
-
15 دى 1390 - 22:48
با پای پیاده عازم صحرای جانفشانی ِ یک شمع و 72 پروانهی وی هستم تا در اربعین تربتش را سجده گاه ِ عرض ارادت و حقارت و ندبه و توبه و شکر و استغفار به درگاه کریم نمایم و کیست جز مولا حسین.ع که واسطهی پذیرش این بیآبرو گردد؟!
از همه دوستان تمنا میکنم، هر ملالی از این بنده دیدهاند را به پای جائز الخطا بودن انسان بنهید و همه را درهم ببخشایید و حلال کنید.
به حضرت ِ لاینام میسپارمتان.پنجشنبه
15 دی سنه 1390 ه.ش
11 صفر سنه 1433 ه.ق
5 ژانویه سنه 2012 میلادی -
11 دى 1390 - 22:22
بعضیا هم ذاتاً نمکنشناسند؛ انگشت پر از عسل را یک عمر در دهانشان بگذاری و بمکند آخر گاز میگیرند!
به قول شاعر:
سگی را لقمه ای هرگز فراموش نگردد ور زنی صد نوبتش سنگ
وگر عمری نوازی سفلهای را بکمتر تندی آید با تو در جنگ -
9 دى 1390 - 22:20
اس ام اس وارده: عزیزانی که هواپیمای بدون سرنشنین رو سالم نشوندن زمین، بی زحمت این هواپیماهای باسرنشین رو هم سالم بنشونن؛ ممنون :دی
-
8 دى 1390 - 22:43
تماشای بزم ستارگان را در آسمان زیبای شب از دست مدهید. حیف است به جان خودم. رقص راه شیری نیز خود حکایتیست...
-
6 دى 1390 - 22:21
اس ام اس وارده: عزیزانی که هواپیمای بدون سرنشنین رو سالم نشوندن زمین، بی زحمت این هواپیماهای باسرنشین رو هم سالم بنشونن؛ ممنون :دی
-
4 دى 1390 - 21:37
بی شک انتهای سال 2012 هیچ شباهتی با ابتدای سال 2012 نخواهد داشت.
-
2 دى 1390 - 20:08«هر چه» و «هرکس» و «هر پدیده» ای در این دنیا و در زندگی ما هست برای «آزمودن» ِ تو موجود شده؛و در نهایت هیچ فلسفهای بالاتر از این برای روابط بین تو با دیگران و دیگر چیزها قابل تعریف نیست. این قضیه برای تک تک نوع بشر صادق است. و در نهایت همه مخلوقات وسیلهای هستند برای رسیدن دیگر مخلوقات به کمال و لاغیر.یعنی همه دیگران وسیله برای ما هستند و هم خود وسیله ایم برای دیگران.پس این ماییم که جایگاه هر کس و هر شیء را در زندگیمان خارج از واقعیت فوق و در توهماتمان ترسیم میکنیم.این «هرچه» و «هرکس» را بجز هدف قائی که پروردگار است شمارش میکنیم:- همه پیامبران
- همه اوصیاء پیامبران
- پدر و مادر
- مال و سرمایه
- ازواج و اولاد و نسل
- علم
- آسمانها و زمینها
- سنگ و چوب و خشت اطرافمان
- ... -
29 آذر 1390 - 22:27
اصالتِ یلدا در گعده و دور هم نیشنی و بهره از شب طولانیست. نه در شادی یا حزن. حال که محرم هست میتواند گعده ای باشد با ذکر حسین.ع.
-
26 آذر 1390 - 21:39
نجوم علمیست که بردباری و فروتنی حاصل آن است.
-
13 آذر 1390 - 21:31
نکته مهم این است که: عاشورای 61 زمینه ظهور مهدی.عج در عاشورایی دیگر میان سیل دلهای شور گرفتهی شیعیان از ماتم حسینی و از کینه به قاتلان حسین.ع را فراهم کرد؛ شوری که دیدهایم چگونه قدرت فتح دارد...
-
5 آذر 1390 - 21:35
همه سرزمینها ملک و دارائی ِ خداست و هیج سرزمینی متعلق به دیگری نیست.
همه مرزهای سیاسی بایست برچیده شوند و نوع انسان به تمام کره خاکی به عنوان میهن و به تمام انسانها به عنوان هم میهن غیرت و عشق بورزد و از همه آنان دفاع کند. -
7 آبان 1390 - 23:37
در قبر میگذارندت و حشرات درون زمین پوستت را می شکافند و خشت و خاک گور بدنت را می پوشانند.
تندبادهای سخت آثارت را نابود می کنند، و گذشت شب و روز، نشانه هایت را از میان بر می دارد.
بدن ها، پس از آن همه طراوت متلاشی می گردند، و استخوان ها بعد از آن همه غرور پوسیده می شوند...
از کلام امیرالمومنین علی علیه السلام -
14 شهريور 1390 - 19:18
قرآن کریم انسانها را در آخرت به سه دسته تقسیم میکند: مقربین، اصحاب یمین، اصحاب جحیم.
لاکن برای دسته اول و دوم نعماتی مشابه برمیشمرد، تفاوت بین این دو در دوجهان جای بسی تامل دارد.
در همین افکار غرق بودیم که ندا آمد: کلاه خودتو بگیر جزو گروه سوم نشی بدبخت، تورو چه به فضولی در گروه اول و دوم!
» تاملات بین الصلاتین در سوره مبارکه واقعه
-
13 مرداد 1390 - 11:24
مخاطب سایبری رو به تنبلی میرود. بخصوص با شبکه های اجتماعی مینیمالخوان پَروَر! و به مرور از حوصله خواندن مطالب عمقی و بلندتر کم میشود. و حتی وبلاگنویسی که آن هم مجازیست، به آفسایت شوت میشود. در نتیجه پس از مدتی جمعیتی که فقط به مطالعه سایبری آن هم از نوع مینیمال تکیه دارند، به اقیانوسی با عمق یک سانتیمتر شباهت پیدا میکنند.
-
23 خرداد 1390 - 16:24
شیخ ما رو به مریدان گفت :
مهربانی و محبت در قاموس انسان خودخواه جایی ندارد.
و ما بر این گفته حاشیه میزنیم که :
که اگر هم مهری ازو دیدی بدان که کوتاه و مصلحتیست و به سرعت رنگ عوض میکند.
-
29 ارديبهشت 1390 - 16:21
میزان طول و عمقِ جیب افراد است :|
-
8 ارديبهشت 1390 - 17:20
یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آَمَنُوا لِمَ تَقُولُونَ مَا لَا تَفْعَلُونَ ؟
أَتَأْمُرُونَ النَّاسَ بالْبرِّ وَتَنسَوْنَ أَنفُسَکُمْ ؟
-
31 فروردين 1390 - 19:28
زندگی قصهی حرکت در جاده ای پر از کوه و دشت و کویر و دریا و صخره و.. است؛
در پرده های مختلف آن زیاد به تماشا منشین، توشه گیر و گذر کن
-
30 فروردين 1390 - 15:57
فاحشه قضائی یعنی قضاوتی که هرکسی بتواند در آن اعمال نفوذ کند :|
-
29 فروردين 1390 - 14:55
گرچه از آتش دل چون خُم می در جوشم
مهر بر لب زده خون میخورم و خاموشم
آقاجان، فرزند زهرا،
خودت شاهدی چه میکنند با منتظرانِ از جان و مال گذشتهات
... -
17 فروردين 1390 - 15:50
میگفت برای مرد غرورش از همه دنیا مهم تر و برای زن احساسش، در نتیجه هیچ کدام را نباید شکست
گفتم مردی میشناسم احساسش با غرور ِ زنی شکست
و این معادلهی دو مجهولی سکوت را تا انتها مهمان مجلس کرد
.
-
24 اسفند 1389 - 13:49
پیام یک عزیز از بحرین :
« دم دمای مغرب یه دفعه خانوما شروع به هلهله و تکبیر گفتن کردن. روی موبایل ها خبر اومده بود که قوای ایران وارد بحرین شدند ... ای کاش این خبر صحیح بود ای کاش... بچه ها خیلی دعا کنید خیلی »
حادثه ای در راه است ...
-
19 اسفند 1389 - 13:47
دیشب در تاملات زیرپتویانه برای هزارمین بار به این نتیجه رسیدم که:
انتهای هر علمی باید آگاه شدن به هیچ و پوچ بودنِ ادعاهای آدمی در مقابل عظمت جهان و خالق اون باشد. بنابر این علمی که به تواضع و افتادگی در مقابل خدا و خصوصاً بندگان خدا منجر نشه از عطسه بُز بی ارزشتر خواهد بود، چه دکتر چه آیت الله.
این نکته یکی از اصول بنیادین در شناخت آدمهاست.
-
15 بهمن 1388 - 11:30
محبت به کمال نرسد جز میان دو تن که یکی دیگری را صدا کند:
ای من!محبت به کمال نرسد جز میان دو تن که یکی دیگری را صدا کند:
ای من!
همچو منصور که بانگ بر زد:
انا الحق!گفت آن یار کزو گشت سر دار بلند
جرمش آن بود که اسرار هویدا می کرد -
9 آذر 1388 - 10:11
از وقتی یادمه میگفتن ملت ما صاحب تمدن ۲۵۰۰ ساله هست ! قربونش برم !
اما این چه تمدنیه که بعد این همه سال، هنوز فرهنگ تشکیل یه صف نونوایی از توش درنیومده؟ (صف نونوایی نمونه ای از خروار)
با بوق و کرنا کردن تمدن ۲۵۰۰ ساله کی رو میخایم گول بزنیم؟ کی رو میخایم راضی کنیم؟ خودمون رو؟
با ادعا، غرور کاذب، خودبرتر بینی، شعار و غیره ؛ فرهنگمون مترقی میشه یا ساخته میشه یا غنی میشه؟! کدومش؟!
«سكر الغفلة و الغرور ابعد افاقة من سكر الخمور!؛ مستى غفلت و غرور از مستى شراب طولانىتر است. مولا علی(ع)»
-
1 تير 1388 - 19:16
ابو حنیفه روزی از کویی میگذشت ، کودکی را دید در گِل بمانده؛
گفت: ای کودک! هوش دار تا نیفتی.
کودک گفت: افتادن من بس سهل است، اگر بیفتم تنها باشم،
تو هوش بدار که نلغزی که اگر پای تو بلغزد، همه مسلمانان از پس تو در آیند و بلغزند!
-
26 ارديبهشت 1387 - 15:06
اگر نداری طلب کن و اگر داری طرب کن
اگر آیی در باز است و اگر نیایی خدا بی نیاز است
خواجه عبدالله -
23 اسفند 1386 - 11:44
دلیل الحبّ ایثار المَحبُوب عَلی من سَواه
گواه عشق ، گزینش محبوب است بر ماسوای او
-
16 مهر 1385 - 13:52
شمع مظهر در اميختگي جسم وروح است
ميداني كار شمع چيست؟
سوختن وافروختن
گريستن و گداختن و دم بر نياوردن
ايستادن وذوب شدن در زير باران اشك و با شعله سوزان اتشي كه از عمق وجودش بر ميايد
روشني بخشيدن و راه نشان دادن
شمع بر گونه انسان است
انساني كه ميفهمد ميسوزد
روشنايي ميبخشد
و دم بر نمي آورد
آيا تا به حال به سوختن شمع نگريسته ای...
روحتان به پرواز در مي آيد وبا شعله شمع عجين ميشود و رنگ خدايي ميگيرد ... -
12 اسفند 1384 - 7:55
چه بسا انسانهاي بي شماري كه ماننده شمع در حال سوختن هستند ...
حتي از شمع سوزناكتر و گداخته تر و خالصانه تر ...
شعله شمع در قياس عظمت سوختن متواضعانه و بي ادعايشان شرمگين است...
سوختن نه از بهر خود که برای دیگران ،
گفتن نه از درد و رنج خود كه بيان درد و رنج ديگران ،
روشنايي بخشيدن نه به راه خود كه براي روشنايي راه ديگران..."تقديم به انسانهاي عاشق و شمع گونه"
- ‹ قبلی
- 2 از 2
سبک زندگی اربعینی همان سبک زندگی اوج بلوغ بشریت است پس از ناامیدی از همه سبکها. همان سبک زندگی آرمانشهر پس از ظهور منجی ِ بشر.
یعنی سبک زندگی که همه با هم مهربان و متحد، از تمام وابستگیها و آرزوهای کوچک و بزرگ چشم میپوشند، سلائق و اختلافات را کنار میگذارند و به هم یاری میرسانند برای رسیدن به انسان کامل و شبیه شدن به او. یعنی جان و تن و همسر و فرزند و همه سرمایهها فدای راهی که من و ما را به اوج میرساند. همان جایی که انسان کامل ایستاده است و مرا به آن میخواند. در این مسیر همه چیز فداکاری است و از خودگذشتگی. همه خدمات رفاهی برای آسایش مرکب ِ تن رایگان است. اصالت با روح و معنویت است و تنها پس انداز ارزشمند، عمق رابطهی درونی با مبداء و مقصد عالم. آنقدر همه مشغول تلاش هستند برای رسیدن و رساندن که فضا برای نفوذ و بروز شیطان و آلودگی و گناه بسیار تنگ است.
سبک زندگی اربعینی یعنی حجت خدا و امام مقدم است بر همه چیز به خاطر رسیدن و رساندن به درجهی او در دو روز فرصت ِ سواری بر مرکب تن. سبک زندگی اربعینی به زودی سبک زندگی قالب در کرهی خاکی و فراتر از آن خواهد بود انشالله.
انهم یرونهوا بعیدا و نراه قریبا...
هفته پیش در لابه لای اخبار متوجه شدم که خانهای قدیمی در کوچه پس کوچههای بازار تهران به واسطه بازیگوشیها و تفکرها و نفس کشیدنهایش در آن چهارچوب، تبدیل به موزه شده است و همین خبر کافی بود تا همان عصر اندرپی مقصود با پای جان رهسپار آنجا شوم. بله. خانهی پدری. پدری که با یک دستگاه نساجی و دسترنج حلال زمینهی پرواز اندیشههای وی را تا ماورای مُلک و خاک فراهم کرده بود. بعدها از همین منزلگاه تمام آرزوهای اهل زمین را شُخم زد و در مُنتها درجهی مقام علمی و جایگاه اجتماعی و اقبال دنیا با همه زرق و برقش در مهد تمدنی که چشمها را خیره میکند، از چشمهی عشق وضو ساخت و چهار تکبیر بر همه عالم زد! ساده اینکه تار و پود را به پای عشق معامله کرد. و این راز بقاست. چمران فراتر از اسطورههاست...
چلهخانه ها اتاقکهایی بوده اند که تا همین اواخر در مساجد و بقعه ها برای چله نشینی و اعتکاف درطول سال پذیرای افراد بودهاند. در بنای قدیمی بسیاری از مساجد و بقعهها در شهرهای مختلف این اتاقک ها یا به اصطلاح حجرهها هنوز پابرجا هستند. نمونه آن را میتوان در بقعه عون بن علی در ماسوله یا همان گنبد سبز معروف در عکسهای توریستهای ماسوله مشاهده کرد. اتفاقا یک درب قدیمی نیز با نام "درب چلهخانه" به عنوان اثر تاریخی در این محل در معرض دید عموم قرار گرفته است.
اما چله نشینی لابد آنقدر مشتری داشته است که چلهخانه ها دایر میشدهاند. حال یا برای حاجتهای مهم یا برای سیر و سلوک. اماچله نشینی یا اعتکاف فراتر از یک امر خاص برای افرادی خاص و در فراغ بال و یا هنگام بیکاری هست، بلکه آن دارویی اورژانسی هست برای تک تک ما و جامعه ما که در گذر زندگی و آلایندگیهای آن به بیماریهای روحی مختلف دچار میشویم.
جامعهای که با بیماریهایی مثل دروغ، حسد، حرص، دنیازدگی، تفاخر، چشم به هم چشمی، رقابت در مالاندوزی و فراموشکاری دچار است و استرسهای ناشی از آن گرفتارش کرده یکی از بهترین نسخههای شفا بخش این جسم بیمار، اعتکاف و چله نشینی میباشد و این نیست مگر از دستورات و نسخههای شفابخش توصیه شده در قرآن کریم.
و از همین طریق و به همین بهانه است که خداوند درهای رحمت، مغفرت، عزت، سلامتی، کشف حقایق و خوشبختی در دنیا و آخرت را برای فرد و جامعه میگشاید. و از طریق همین اعتکاف بود که محمد ابن عبدالله با سالی چهل روز بست نشینی در غار حراء به آنچنان آمادگی روحی و سلابت نفسی رسید که برای هدایت خیل آدمیان به بعثت جهانی رسید و شد خاتم الانبیاء صلوات الله علیه و آله.
اما چله و اعتکاف چیست؟ سالی یا هر چند سال چند روز عزلت از روزمرگی و اصرار بر استغفار و بازگشت از هرآنچه قدرتی بر رفع گرفتاریها ندارند به سوی قدرت مطلق عالم. پافشاری بر طلب بخشش از آنچه تاکنون بوده ایم و التماس برای هدایت به بهتر از آنچه هستیم. تمامش همین است. و این متفاوت است از گوشه گیری و رهبانیت که مذموم است.
همچنین ماه رمضان نیز یک نوع و سبک از اعتکاف است که به زبان واجب و اجبار برای سعادت امت آخرین پیامبر نسخه پیچی شده است. لاکن عزلت آن از جامعه، درونی است و دل روزه دار به واسطه برخی اجتنابها از روزمرگی به سوی قدرت مطلق سفر میکند.
خداوند وعدهای سرشاری به استغفار کنندگان داده و او هیچگاه زیر قولش نزده و نخواهد زد: «إِنَّ اللَّهَ لَا يُخْلِفُ الْمِيعَادَ»
* «تا که آنان طلب آمرزش میکنند خدا عذابشان نخواهد کرد/
وَ ما کانَ اللَّهُ مُعَذِّبَهُمْ وَ هُمْ يَسْتَغْفِرُونَ» انفال/33
* «و گفتم از پروردگارتان آمرزش بخواهید که او همواره آمرزنده است؛ تا بر شما از آسمان باران پی در پی فرستد. و شما را به اموال و فرزندان یاری کند و برایتان باغها قرار دهد و نهرها برای شما پدید آورد/
فَقُلْتُ اسْتَغْفِرُوا رَبَّکُمْ إِنَّهُ کانَ غَفّاراً * یُرْسِلِ السَّماءَ عَلَیْکُمْ مِدْراراً * وَ یُمْدِدْکُمْ بِأَمْوال وَ بَنِینَ وَ یَجْعَلْ لَکُمْ جَنّات وَ یَجْعَلْ لَکُمْ أَنْهاراً» نوح/10-11-12
* «و از پروردگار خود آمرزش بخواهید سپس به درگاه او توبه کنید که پروردگار من مهربان و دوستدارتان است/
وَاسْتَغْفِرُواْ رَبَّكُمْ ثُمَّ تُوبُواْ إِلَيْهِ إِنَّ رَبِّي رَحِيمٌ وَدُودٌ» هود/90
* «{در بیان ویژگیهای سعادت یافتگان} و در سحرگاهان طلب آمرزش میکردند/
وَبِالْأَسْحَارِ هُمْ يَسْتَغْفِرُونَ» ذاریات/18
* «پاره اى از شب را به نماز بیدار باش که پروردگارت به تو مقامى عطا کند که همه آن را بستایند و با آن محشور شوی/
وَ مِنَ الَّیْلِ فَتَهَجَّدْ بِهِ نَافِلَةً لَّکَ عَسَی أَن یَبْعَثَکَ رَبُّکَ مَقَامًا مَّحْمُودًا» اسراء/79
* «و ما به ابراهیم و اسماعیل امر کردیم که: خانه مرا براى طواف کنندگان و معتکفان و رکوع کنندگان و سجده کنندگان پاکیزه کنید/
وَعَهِدْنَا إِلَى إِبْرَاهِیمَ وَإِسْمَاعِیلَ أَنْ طَهِّرَا بَیْتِىَ لِلطَّائِفِینَ وَالْعَاکِفِینَ وَالرُّکَّعِ السُّجُودِ» بقره/125
آیا کسی و رسانهای هست که خبر این نسخه شفابخش و مجرب و تضمین شده را به گوش عالمیان برساند؟ آیا بهترین طبیب و بهترین نسخه، عالم و عالمیان و بلکه کائنات را کافی نیست؟
@khaleghian_ir
اگر آن چیزی که مردمان اسمش را گذاشتهاند، واقعا "ترقی و پیشرفت" است پس کجا رفت ترقیها و پیشرفتهای پدران و اجدادشان؟ و چه شد ترقیها و پیشرفتهای نسلهای قبل؟ جز این است که همه آن خیالات و اوهام گذشتگان از ترقی اکنون در دست من و شما و دیگران است؟ و آیا ما آن گذشتگان را میشناسیم و میدانیم چه کسانی بودهاند با چه ترقیهایی؟ نهایتن تا دو یا سه پشت قبلمان را به زور بشناسیم. این فرمول روی ما نیز مثل صدها نسل دیگر عمل خواهد کرد و همهی آنچه با معنای احمقانهی مردمان ترقی نامیدهایم و احیانا برای آن زحمتها کشیدهایم جز چند روز کوتاه با ما نخواهد بود.
قرآن از ترقی به "سابقون" تعبیر میکند. و "السابقون و السابقون" مترقیترینها هستند. لاکن آن ترقیای که استعدادهای عظیم انسانی ما را تا ابد مرتفع نگه دارد و آن، خارج از همه معیارها و معناهای مردمان روزگار ما و حتی برعکس آنهاست. میدانیم که همهی ما از رنج معاش ناگزیریم. اما معاش خودش مقصد نیست. ترقی در معاش نهایتن همان چربتر شدن لقمههاست. ما زندهایم برای امر مهم دیگری. برای کشف استعدادهای عظیم و ژرف نهفته در کالبد این مجوعهی تن و روح، به نام انسان. ما ابدی هستیم و ترقیهای غیر ابدی ما را به بازی بچهگانهای خواهند گرفت. بیایید بجز رنج معاش و ترقیهایی به عمر یک پشه، حقیقتا ترقی کنیم. اما واقعا ترقی چیست؟
برای درک واقعیت، گوش بدهیم به صدای فراگیری که همه عالم را گرفته و سَمتی که همه آسمانها و زمینها و ساکنانش خواسته و ناخواسته در حرکت به آن سو هستند. کافیست کمی از هیاهو و تشویش مردمان فاصله بگیریم. میتوان با آنها نشست و برخواست کرد اما از آرزوهایشان فاصله داشت. میتوان در میان بود اما گوش به نجوای باطن عالم داد. میتوان با تن خدمت کرد و با چشم سر بیننده بود و دنیایشان را آباد و آبادتر کرد، اما در دل همراه و همراز کهکشانها و ملکوت شد و حقایق را شنید.
گوش کنید... :
يُسَبِّحُ لَهُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَهُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ.
مکرر موقعیت های مختلفی برای رشد پیش می آید. موقعیت هایی که شاید هریک برای موفقیت یک نفر کافی باشند. ولی کدام رشد؟ رشد حساب بانکی، قبراق شدن عناوین و سمت ها یا چربتر شدن سفرهها؟ و کدام موفقیت؟ موفقیت هایی که در بهترین حالت تا کی وفا میکنند؟ نفسم تنگ است و قلبم تند تند میزند. حرارتی در درون مدام مرا از ریسمانهای زیبا و خوش سیما دور میکند و هر دم شور و اشتیاق پرواز را بیشتر حس میکنم. هرلحظه نجوایی چشمانم را به موفقیت های به بزرگای کهکشانها میخواند و مرا از درگیر شدن در بازیهای بچه گانه اهل زمین منصرف میکند. همین که میروم تا حواسم را به جزئیات برخی از این مثلا شانس های موفقیت پرت کنم، صدایی مرا به آسمان میخواند و با من میگوید: کجا میروی که آشنایت منم ... . مانده ام سخت عجب. گاهی در تنهایی خود سخت میگریم. به راهی که آمده ام مینگرم و مسافتی که مانده. توشه ام خالیست و وحشت هلاکت در گردنه ها رهایم نمیکند. اما درخشش قله امیدوارم میکند. از کنار بسیاری مثلا فرصتها به سردی عبور کرده ام. در برخی از آنها با اندکی تحرک یا ارسال پیام و سیگنالی آن فرصت در آغوشم بوده است اما اعتنایی نکرده ام. به همین خاطر برخی بی عرضهام میخوانند. اما رفیق! هنوز حتی عکس رخ یار در پیاله ندیده ام. شبحی و سایه ای از عکس رخ یار چنین شیدایم کرده. گاهی با خود می اندیشم که جنون چیست؟ به قصه های مشاهیری فکر میکنم که ناگاه خسته از اسارت ها سر به بیابان نهاده اند؟ جدال میان لذت پرواز و هوسهای کم ارتفاع مدام درونم را گرد و خاک میکند. خسته نیستم، اما طرف کدام را بگیرم؟ هریک برای خود مدعی ای هستند برای پیروزی بر من! حس بادبادکی که تا میآید اوج بگیرد و طعم رهایی در هوا را بچشد با صورت به زمین میخورد را، تاکنون چشیده ای؟ میخواهم پرواز کنم. اما پرواز چیست و چگونه است؟
امّا انسان ، هنگامی که پروردگارش وی را می آزماید ، و عزیزش می دارد و نعمت فراوان به او می دهد ، می گوید: پروردگارم مرا گرامی داشته است.
و امّا چون وی را می آزماید و روزی اش را بر او تنگ می گرداند ، می گوید: پروردگارم مرا خوار کرده است.
نعمت چیست؟
«فَأَمَّا الْإِنْسانُ إِذا مَا ابْتَلاهُ رَبُّهُ فَأَکْرَمَهُ وَ نَعَّمَهُ فَيَقُولُ رَبِّي أَکْرَمَنِ،
وَ أَمَّا إِذا مَا ابْتَلاهُ فَقَدَرَ عَلَيْهِ رِزْقَهُ فَيَقُولُ رَبِّي أَهانَنِ»
امّا انسان ، هنگامی که پروردگارش وی را می آزماید ، و عزیزش می دارد و نعمت فراوان به او می دهد ، می گوید: پروردگارم مرا گرامی داشته است.
و امّا چون وی را می آزماید و روزی اش را بر او تنگ می گرداند ، می گوید: پروردگارم مرا خوار کرده است.
(فجر/15/16)
اغلب مردم داشتن دارایی ها و بهره مندی بیشتر از دنیا را نعمت میدانند و با همین فرض معادلات و فرضیات دیگری در ذهن خود میچینند. اما مگر جز این است؟
نعمت حقیقی آن است که پایدار باشد و فکر و قلب انسان را راحت کند تا به حقیقت سعادت میل پیدا کند. وقتی میلیاردها از آن یا سلامتی جسمی در آن با آتش سوزی و حادثه ای به یک شب از بین میرود نمیتوان آن را نعمت دانست. در حالی که هر چه بر دارایی و بهره مندی در این دنیا افزوده میشود استرس از دست دادن و فراق از آن بیشتر بر نگرانی دلها و قلبها می افزاید. در بهترین حالت نیز باز مرگ فراق بین انسان و تمام آنچیزیست که آن را نعمت نام نهاده است.
خانه خالی کن دلا تا منزل سلطان شود
اگر این دارایی ها نعمت نیستند پس چیستند؟
آیات 15 و 16 سوره فجر که در ابتدا آوردیم گواه عدم اصالت این بهره مندی ها هستند.
اول اشاره به این است که داشتن یا نداشتن آن هیچکدام عامل تکریم و تضعیف یا عزت و ذلت نیستند. قرآن کریم از هر دو با ابتلاء یاد میکند.
دوم اشاره به این دارد که اساسا تمام آنچه در این دو روز دنیا موقتن در دست انسانها میچرخد و مدام از نسلی به نسل دیگر منتقل میشوند و در دست هیچ بنی بشری باقی نبوده است، جز وسیله ای برای امتحان و ابتلا نیست.
همگان در حال ابتلا و امتحان هستند؛ مثلا آنکه سلامت است مبتلا به سلامت است و آنکه بیمار است مبتلا به بیماری است؛ هر دو در جلسه امتحان قرار دارند. و هر دو این حالات موقت است.
آنکه سلامت است باید ظرفیت های خود در برابر دارایی دست و پا و جوارح سالم را با بکارگیری آنها در خدمت و مسئولیت های انسانی و اجتماعی و جهاد و هدیه کردن آنها در در بهترین اهداف و راه ها بالا ببرد و اینگونه در حال امتحان است.
و آنکه یکی یا چند از این جوارح سالم را ندارد با صبر در برابر آن و استفاده صحیح از سایر جوارح امتحان میشود.
بنابراین داشتن دست یا پا اصالت ندارد همانطور که نداشتن آن اصالت ندارد.
اصل با امتحان دادن و ابتلاء است. و هرکس مناسب طبع و نقاط ضعف و قوتش مبتلا است.
بنابراین از نگاه قرآن کریم که همان حقیقت حاکم بر عالم است، تمام آنچه اهل دنیا آن را نعمت میدانند، از مال و ثروت و سلامتی و خانواده و خواهران و برادران و پدر و مادر و نسبتهای خانوادگی، آبرو و عزت و شهرت و هوش و عقل و علم و طبیعت و منابع و همه همه، داشتن یا نداشتنشان اصالت ندارد و حمل معنای تکریم و نعمت یا تضعیف و نقمت بر آن اشتباه است. و جز آنکه اینها ابتلائات دنیا برای آزموده شدن برابر یکدیگر و ورزیدگی مقام انسانی و رتبه بندی مقام ابدی انسان است معنا و ارزش دیگری نخواهند داشت. و چه ارزشی از این بالاتر؟ که همه اینها وسیله اند برای کمال و کشف حقیقت عالم.
«لنبلونکم حتي نعلم المجاهدين منکم و الصابرين» (محمد/31)
البتّه شما را می آزماییم تا مجاهدان و صابران شما را باز شناسانیم.
«الذي خلق الموت والحياة ليبلوکم ايکم احسنُ عملا» (الملک/ 2)
همان که مرگ و زندگی را پدید آورد تا شما را بیازماید که کدامتان نیکوکارترید.
«انّا جعلنا ما علي الارض زينة لها لنبلوهم ايهم احسنُ عملاً» (کهف/ 7)
ما آنچه را که بر زمین است، زیوری برای آن قرار دادیم، تا آنان را بیازماییم که کدام یک از ایشان نیکوکارترند.
پس نعمت واقعا چیست؟
بنابراین نعمت آن است که پایدار باشد. اینکه انسان ابدیت زیباتری برای خود بسازد چرا که این ابدیت است که پایدار خواهد بود و مومنین در آن به درجات و مراتب مختلفی بهره مند خواهند شد.
و از خوشی ها و لذائذ بهشتی تا دیدار حضرت حق درجات نعمات در آن مختلفند. و هرچه ما را در ترفیع مقام ابدیمان کمک کند آن نیز نعمت است. همچون نعمت اسلام و ولایت.
آیا هیچ پایداری غیر از ابدیت یک انسان و کیفیت آن سراغ دارید؟
این حقایق در جای جای وحی (قرآن کریم) و احادیث اشاره شده است.
به قول عزیزی بزرگ: آقاجون! ما ابدیت در پیش داریم...
ما خود مسئولیت رفتارها و سبک زندگی مان را به دو علت بیشتر کرده ایم. مرحله اول بخاطر انتخاب تشیع. مرحله دوم بخاطر شهرت بیشتر به محبت و پیروی اهل بیت و مذهبی تر بودن.