
موضوعات
جرقه نوشت
-
16 خرداد 1399 - 10:26تا حالا درون و جان خود را گودبرداری کردهای؟به چه رسیدهای؟درست و با حوصله که کلنگ بزنیبه زلال ِ لایتناهی میرسی ...شروع به کندن کنخیلی دیره
-
16 خرداد 1399 - 8:53جانت را با ریسمان محکمی به مبداء و مقصد عالم متصل کن تا هیچ زلزله و خبر و مهابتی آشفتهات نکند. هیچ خبر خوب و بدی در عالم نیست. عالم برون همه انعکاس درون تو و جزئی از جان تو و تو انعکاس وجود اویی.هو الاول و الآخر ...
-
16 خرداد 1399 - 8:52
دستی که گهواره زمین را تکان میدهد قصدش بیدار کردن خفتگان است. وقت بیداریست.
-
16 خرداد 1399 - 8:50«لَن تَنَالُوا الْبِرَّ حَتَّىٰ تُنفِقُوا مِمَّا تُحِبُّونَ»تا از دوستداشتنی ترینها داشتههاتون نبخشید، خیر عظیم عالم را نخواهید چشید!«وَمَا تُنفِقُوا مِن شَيْءٍ فَإِنَّ اللَّهَ بِهِ عَلِيمٌ»خدا خبر داره از چی میبخشید...Never will You attain the good until you spend from which you LOVEالقرآن الکریم/آلعمرانAl-Quran/AlImran
-
16 خرداد 1399 - 8:39⚡️ سبک کنید تا زودتر برسیداندوختهها رااسباب زندگی راحرص و طمع رابار گناهان رافکر و روح رااعتبارات موهوم راحتی شکم راسبک که شدیساحل نجات را نشانت میدهندزود میرسیبه همه چیخیلی زود«تَخَفَّفُوا تَلْحَقُوا»امیرالمومنین علی علیهالسلامنهجالبلاغه/خطبه۲۱
-
16 خرداد 1399 - 8:36آرامش را در برون نخواهی یافتآرامش درون توستهمان جا که از همهی برون بزرگتر استهمان جا که نقطه انقطاع تو از هیاهوهاستهمان جا که پنجرهها بهسرزمین حقایق باز میشوندبرای تماشای خدا«أَلَا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ»
-
16 خرداد 1399 - 8:32حفره قبر افکار و نیتهای ماست که نه بعدا هم اکنون در آنها دفن شدهایم.هشیار باش!خود را در چه دفن کردهای؟
-
16 خرداد 1399 - 8:29⚡️ با کودک زلال درونمان چه کردیم؟فطرت الله الذی فطر الناس علیها ...
-
16 خرداد 1399 - 8:27⚡️ حقیقتِ نفس ما نه تنها از تمام هیاهوی عالم عظیمتر است بلکه در ظرف زمان نیز نمیگنجد و فراتر از زمان همچون یک ناظر بیرونی بر تمام گذشته و حال و آینده سیطره دارد. اگر زمان و مکان ما را اسیر کردهاند، فطرت ما تا آخرین لحظه در جستجوی راهی به حقیقت و نور در کنکاش است.
-
16 خرداد 1399 - 8:23اینقدر ندویید!هرجا هستید خبر همونجاست!مکس کنید و به درون خودتون سفر کنید.درون شما از تمام دنیای بیرون بزرگتر است.تمام دنیای بیرون خلاصه و انعکاسی از درون شماست.
-
28 آذر 1398 - 5:24خیلی زیاد باید کتاب خواند تا بدانیم هیچ نمیدانیم و از توهم دانایی نجات یابیم.
-
15 مهر 1398 - 6:48
قیمت آدمها به هیاهوی اطرافشون نیست
بلکه به عمق ارتباط درونی آنها با مبدا و مقصد عالم هست.
-
26 شهريور 1398 - 8:16الهی! گویند که کودکان سرگرم بازیاند؛ مگر بزرگسالان در چه کارند! که همهاش بازیچه است:"اعْلَمُوا أَنَّمَا الْحَيَاةُ الدُّنْيَا لَعِبٌ وَلَهْوٌ" حدید/۲۰
-
29 تير 1398 - 8:12
میشد که نباشم و حالا که هستم باید همونی باشم که به خاطرش هستم.
همین. هیچ حرف اضافهای لازم نیست. #لب_کلام -
7 ارديبهشت 1398 - 6:03
جز صراحی و کتابم نبود یار و ندیم ...
-
11 خرداد 1395 - 8:37فرقی نمیکند کجا هستند. در لباس پزشکی و پرستاری، در منسب قضاوت، نماینده مجلس، کارمند اداره یا مهندس ساختمان یا نانوا و بقال و جای دیگر. وقتی وجدان عمومی جامعه ای در خواب یا خلسه یا چُرت باشد، خروجی های آن در سمت های مختلف، با درصدهای کم یا زیاد بیمار خواهند بود. بیماری هایی مثل بی وجدانی، بی مسئولیتی، دلزدگی از وظایف، بی تفاوتی، منفعت طلبی شخصی یا خانوادگی یا باندی و حزبی.این است که دیگر لازم نیست بگوییم مثلا برخی از قشر پزشکان بی وجدان هستند یا برخی قضات فاسد هستند. این بی وجدانی و فساد پودر یا ادویه ای است که بر آن جامعه پاشیده شده و در بخش های مختلف نمود خواهد داشت. لذا اگر در چنین جامعه ای به هر جایی مراجعه کردید و کم کاری و اهمال و بی مسئولیتی دیدید نباید تعجب کنید. بلکه باید ریشه های این بیماری ها را کشف کرد. ریشه هایی مشترک در اقشار مختلف.
-
21 ارديبهشت 1395 - 7:02قول نفتی دنیا هم پایگاه اینترنتی خود را با دروپال پیاده کرده است.Total.com
-
11 ارديبهشت 1395 - 8:24شروع حرکت تو که ضرورت حرکت از آن مایه میگیرد از لحظه ای است که میفهمی از همه چیزهایی که با آنها مانوس هستی، بزرگتری.بزرگتری، چون آنها به تو ختم شدهاند. تو میوهی این درختی و هیچ وقت به ریشه و خاک و سنگ برگشت نخواهی کرد.» مرحوم استاد علی صفائی حائری/کتاب حرکت/ص20
-
1 ارديبهشت 1395 - 10:28
روزنامه ایندیپندنت انگلیس بعد از بیش از یک قرن چاپ، با دنیای کاغذی خداحافظی کرد و به نسخه آنلاین اکتفا نمود.
راهبری نسخه آنلاین این روزنامه در این آدرس independent.co.uk را نرم افزار دروپال به عهده دارد.
-
22 آذر 1394 - 20:36
بنده پیر خراباتم که درویشان او
گنج را از بی نیازی خاک بر سر میکنند -
26 مرداد 1394 - 6:31
سلام بر آفتاب عالم تاب
سلام بر خورشید که میلیونها سال است طلوع میکند و غروب میکند.
سلام بر او که طلوع و غروب هزاران نسل از بنی آدم را تماشا کرده.
حقیقتا این طلوع و غروب ها چه رمز و راز و پیامی با جان ما ضمضمه میکند؟ -
26 ارديبهشت 1394 - 15:35
واقعیت اینه که ما به اندازه اتصالمون به مبداء عالم آدمیم.
الباقی هرچه هست که در راستای اون مبداء و چشمه نباشه بعد حیوانی است و ارزش ماندگاری ندارد.
ندیم و مطرب ساقی همه اوست، خیال آب و گل در ره بهانه... -
20 اسفند 1393 - 15:36
فروختم. همدم جاده های پیچ در پیچ آفاق و انفس را...
#سالارجادهها -
28 بهمن 1393 - 15:38
توحید یعنی تجمیع اهداف و نیتها در نقطه اوج.
-
28 مهر 1393 - 22:32
چند وقت که هواست نباشد سرکش میشود. کم کم برایت چاه میکند و گرفتارت میکند. کمی که غرق کار و روزمرگی شوی و یادت برود بدخواه توست، افسارش رها میشود.
شاید هم برسد به جایی که زبان خوش سرش نشود. اینجاست که باید انقلابی عمل کرد و ادبش کرد.
آری! هر چند وقت یک انقلاب لازم است. نفس سرکش شده و باید با قوای ایمان و تقوی فتحش کرد.
خدایا به حق «انا فتحنا لک فتحاً مبینا» قدرت فتحم بده... -
21 مهر 1393 - 12:34
دخترکان روزگارم برخی از همه وابستگیها رهیده اند.
آنان عشق و عاشقی را نه تنها در مهر و صفا و خانواده دوستی نمیبینند، بلکه دیگر تیپ و هیکل هم مهم نیست.
بوی عشق را فقط از جیب میشنوند و با رایحه ثروت مست میشوند... :) -
29 مرداد 1393 - 9:01پورتال جامع دانشگاه آکسفورد که اخیرن رونمایی شد از بستر نرم افزاری دروپال Drupal بهره میبرد. قدرت بلامنازع دروپال در تسخیر بسترهای نرم افزاری تحت وب رو به افزایش است. ده ها نرم افزار بزرگ و اساسی در سازمانهای داخلی و خارجی در حال انتقال به بستر دروپال هستند. این روند رفته رفته قدرتهای سنتی مثل Liferay را به بیرون از گود هدایت میکند. خیر است انشالله!
-
5 خرداد 1393 - 5:14
میلیون میلیون انسان آمده اند برای رفاه خود و اطرافیان خود تلاش کرده اند و رفته اند و هیچ اثر و خاطری از آنها نمانده؛ فقط نام و یاد کسانی به نیکی ماندگار شده که برای دیگران و عموم مردم تلاش کرده اند.
-
23 دى 1392 - 7:07
ملا علی همدانی خدمت حاج شیخ حسنعلی نخودکی رسید و تقاضای موعظه کرد:
شیخ فرمودند :
مرنج و مرنجان !
آخوند عرض کرد :
مرنجان راحت است، مرنج را چه کار کنیم؟
شیخ فرمودند :
خود را کسی ندان! -
19 دى 1392 - 21:59
روشنفکر در دوره ما یعنی
ژرفای فکرت آنقدر نحیف باشد که برای عرض ِ بودن
به ناچار بلغور دیگران را بدون تامل در چند و چونش نشخوار کنی. -
19 دى 1392 - 19:53
تو یه خیالی
عین تصویر داخل حوض که دلواپسم آب موج بخوره و بهم بزنتش... -
15 دى 1392 - 20:33
خدایا! ضامنُ بکش...
-
11 دى 1392 - 11:23
ما روی این کره خاکی که زمین مینامندش، همگی همسایهایم.
-
4 آبان 1392 - 15:40
از وقتی آمدی همه فصلها بهار شد.
-
30 مهر 1392 - 0:12
ما پایتختنشین ها به یمن غرور ناشی از توهمِ قبله دنیا بودن، هیچ گاه لذت سادگی، صمیمت و گرمی معاشرت که در شهرستانی ها موج میزند را نخواهیم چشید.
خود را مدام میگیریم. در جویایی احوال به حداقل بسنده میکنیم. در معاشرت محافظه کاریم. سرد برخورد میکنیم و ...
ما ناخوداگاه در این رفتار غرقیم.
ما پایتخت نشین ها از لذت «پیچیده نبودن»، محرومیم.
اولین مخاطب این نوشته: خودم. -
11 مهر 1392 - 1:12
باید صراحتاً فریاد زد که «آموزش عالی» -بخوانید بنگاه های فروش و توزیع کاغذهایی به نام مدرک- در ایران یک دروغ است که از نظر علمی، شخصیت سازی و تربیت نیروهای متخصص و کارامد در جهت منافع ملی ناموفق بوده و انتصاب واژه «تحصیل علم» به آن، تهوع آور است. خصوصا دانشگاه های پیام نور، علمی کاربردی و آزاد که رسما این واژه را به مسخره گرفته اند. هرچند در میان واحدهای مختلف اینها نیز استثناء های خوبی دیده میشود.
-
8 مهر 1392 - 6:51
من مرگ سرخ را بهتر از زندگی در زیر سلطه آمریکای جنایتکار یافته ام.
-
22 ارديبهشت 1392 - 16:24
در بکگراند اسباب کشی های متعدد، سیال بودن را آموختهام و کوچ را به خاطر سپردهام.
و دریافتهام که هرچه اسباب سبکتر باشد، جابهجایی سادهتر و کمزحمتتر است.
پس آرزو دارم در موعد کوچ آخر، وزن بغچهای بیش بر من سنگینی نکند تا همو را رها کرده و سبکبال پرواز کنم.
و فقط بماند وزن مسئولیت کارهای کرده و نکرده در برابر حقّ تمام ذی حقّان. -
5 اسفند 1391 - 19:02
مگر این عاشق بیقرار را بر این سفینهی سرگردان آسمانی، كه كرهی زمین باشد، برای ماندن در اصطبل خواب و خور آفریدهاند؟
» شهید سیدمرتضی آویني* خواب و خور و پوش و كُن!
-
6 بهمن 1391 - 15:12
در یتیمی راز عجیبی نهفته است!
خصوصاً یتیمی از اوان کودکی.
قالباً تاثیر گذارند. یا مثبت یا منفی.
محمد.ص
خمینی ره
علامه طباطبایی
و و و ...
هیتلر
صدام
و و و ... -
2 بهمن 1391 - 20:58
مژده دهید مژده دهید یار پسندید مرا
-
22 دى 1391 - 5:40
آمده اند به چرا؛ یونجه ای میخورند، ثروتی انباشت میکنند، زیرشکمی ارضا میکنند و صاحب فرزندانی میشوند و میمیرند بدون آنکه قوری در کمالات انسانی کنند که اصلا آمدهام که چه!
ریتم اخلاق و رفتار و دوستی و دشمنی و زندگی و همه چیزشان میشود بر همین اساس.
کسی هم نبوده به این بندگان خدا بگوید جز شکم و شهوت و ثروت چیز بالاتری هست. اگر هم بوده دنبالش نرفته اند.
اگر هم به خیال خودش دنبال علم و تحصیلاتی رفته است به ندرت دیده میشود که در راستای همان سه تایی که بالا آمد نبوده باشد.
البته که آن سه هم لازم است اما اگر جای هدف نشستند؛ میشود جانوری به شکل انسان. میشود مسخ نامحسوس.
پایش بیوفتد همدیگر را هم برای منافع شخصی له میکنند! نمونه این اکثراً را میتوانید در سوار شدن به مترو در ایستگاه های ابتدایی و شیوه تصاحب صندلی ها ببینید. همه چیز حول محور «من» و «منافع من» و «خانواده من» میچرخد. لااقل این اواخر شدت و غلظت این «من» ها بیشتر شده است.
پروردگارا! به تو پناه میبرم از جانور بودن. -
17 دى 1391 - 20:55
خیلی وقتا هم حال میکنم به نفهمی بزنم و بزارم یارو با حس اینکه گولم زده حال کنه!
حس ترحم دارم به اینجور موجودات. -
11 دى 1391 - 18:50
امروز باور کردم که شهر من پر از مسخ شدگانی شده که فقط صورتی از بنی آدم بر پیکرشان سنگینی میکند.
-
8 دى 1391 - 13:52
اگر كوهها از جاى كنده شوند تو پا بر جا باش،
دندانها را روى هم بفشار،
جمجمه ات را به خدا بسپار،
قدمت را چونان ميخ فرو رفته ثابت بدار،
چشم به آخرين صفوف دشمن بدوز
و بدانكه پيروزى و یاری از جانب خداوند است. -
7 آبان 1391 - 15:04
هم زمینش غصبی و سرزمین بومیان سرخ پوستی است که قتل عام کردند؛
هم بخش اعظم سرمایهاش دزدی از دیگر کشورها خصوصا آفریقا است؛
نسلشان هم طبق آمار خودشان از هر دو تولد یکی نامشروع است.
حرام اندر حرام اندر حرام! -
8 مهر 1391 - 19:10
وقتی شراره های حسادت به خود را از چشمان و زبان دیگری میبینیم، چه باید کرد؟
در پاسخ چند کشیدهی به ظاهر دوستانه و مذاح گونه اش، چه میتوان کرد جز آنکه در آغوش بگیری و ببوسیاش؟ -
7 مهر 1391 - 5:57
هریک ثانیه ای که نشستید پشت مانیتور، حدود 30 کیلومتر در مدار زمین دور خورشید، 100 متر همراه خورشید دور هسته کهکشان و 150 متر همراه کهکشان راه شیری در فضای بین کهکشانی جا به جا میشوید. حدود 500 متر در ثانیه هم همراه با گردش زمین به دور خود!
-
29 شهريور 1391 - 19:36
باورتون میشه که هیچ برگی از هیچ درختی نمی افتد مگر با اراده او !؟ نه واقعا؟
-
24 شهريور 1391 - 13:50
زندگی مشترک در ساختن آن از صفر و تلاش مشترک در کسب موفقیت هاست. و این است که لذت شراکت در زندگی را دو چندان میکند. و اینگونه است که زیر بار صبر برای ساختنش قدر همدیگر را خواهند دانست. بر همین اساس از همسر عزیزمان جهاز نخواهیم خواست؛ و در مقابل مهریهای مینویسیم که از پس پرداختش برخواهیم آمد.
- 1 از 2
- بعدی ›




سبک زندگی اربعینی همان سبک زندگی اوج بلوغ بشریت است پس از ناامیدی از همه سبکها. همان سبک زندگی آرمانشهر پس از ظهور منجی ِ بشر.
یعنی سبک زندگی که همه با هم مهربان و متحد، از تمام وابستگیها و آرزوهای کوچک و بزرگ چشم میپوشند، سلائق و اختلافات را کنار میگذارند و به هم یاری میرسانند برای رسیدن به انسان کامل و شبیه شدن به او. یعنی جان و تن و همسر و فرزند و همه سرمایهها فدای راهی که من و ما را به اوج میرساند. همان جایی که انسان کامل ایستاده است و مرا به آن میخواند. در این مسیر همه چیز فداکاری است و از خودگذشتگی. همه خدمات رفاهی برای آسایش مرکب ِ تن رایگان است. اصالت با روح و معنویت است و تنها پس انداز ارزشمند، عمق رابطهی درونی با مبداء و مقصد عالم. آنقدر همه مشغول تلاش هستند برای رسیدن و رساندن که فضا برای نفوذ و بروز شیطان و آلودگی و گناه بسیار تنگ است.
سبک زندگی اربعینی یعنی حجت خدا و امام مقدم است بر همه چیز به خاطر رسیدن و رساندن به درجهی او در دو روز فرصت ِ سواری بر مرکب تن. سبک زندگی اربعینی به زودی سبک زندگی قالب در کرهی خاکی و فراتر از آن خواهد بود انشالله.
انهم یرونهوا بعیدا و نراه قریبا...

هفته پیش در لابه لای اخبار متوجه شدم که خانهای قدیمی در کوچه پس کوچههای بازار تهران به واسطه بازیگوشیها و تفکرها و نفس کشیدنهایش در آن چهارچوب، تبدیل به موزه شده است و همین خبر کافی بود تا همان عصر اندرپی مقصود با پای جان رهسپار آنجا شوم. بله. خانهی پدری. پدری که با یک دستگاه نساجی و دسترنج حلال زمینهی پرواز اندیشههای وی را تا ماورای مُلک و خاک فراهم کرده بود. بعدها از همین منزلگاه تمام آرزوهای اهل زمین را شُخم زد و در مُنتها درجهی مقام علمی و جایگاه اجتماعی و اقبال دنیا با همه زرق و برقش در مهد تمدنی که چشمها را خیره میکند، از چشمهی عشق وضو ساخت و چهار تکبیر بر همه عالم زد! ساده اینکه تار و پود را به پای عشق معامله کرد. و این راز بقاست. چمران فراتر از اسطورههاست...









چلهخانه ها اتاقکهایی بوده اند که تا همین اواخر در مساجد و بقعه ها برای چله نشینی و اعتکاف درطول سال پذیرای افراد بودهاند. در بنای قدیمی بسیاری از مساجد و بقعهها در شهرهای مختلف این اتاقک ها یا به اصطلاح حجرهها هنوز پابرجا هستند. نمونه آن را میتوان در بقعه عون بن علی در ماسوله یا همان گنبد سبز معروف در عکسهای توریستهای ماسوله مشاهده کرد. اتفاقا یک درب قدیمی نیز با نام "درب چلهخانه" به عنوان اثر تاریخی در این محل در معرض دید عموم قرار گرفته است.
اما چله نشینی لابد آنقدر مشتری داشته است که چلهخانه ها دایر میشدهاند. حال یا برای حاجتهای مهم یا برای سیر و سلوک. اماچله نشینی یا اعتکاف فراتر از یک امر خاص برای افرادی خاص و در فراغ بال و یا هنگام بیکاری هست، بلکه آن دارویی اورژانسی هست برای تک تک ما و جامعه ما که در گذر زندگی و آلایندگیهای آن به بیماریهای روحی مختلف دچار میشویم.
جامعهای که با بیماریهایی مثل دروغ، حسد، حرص، دنیازدگی، تفاخر، چشم به هم چشمی، رقابت در مالاندوزی و فراموشکاری دچار است و استرسهای ناشی از آن گرفتارش کرده یکی از بهترین نسخههای شفا بخش این جسم بیمار، اعتکاف و چله نشینی میباشد و این نیست مگر از دستورات و نسخههای شفابخش توصیه شده در قرآن کریم.
و از همین طریق و به همین بهانه است که خداوند درهای رحمت، مغفرت، عزت، سلامتی، کشف حقایق و خوشبختی در دنیا و آخرت را برای فرد و جامعه میگشاید. و از طریق همین اعتکاف بود که محمد ابن عبدالله با سالی چهل روز بست نشینی در غار حراء به آنچنان آمادگی روحی و سلابت نفسی رسید که برای هدایت خیل آدمیان به بعثت جهانی رسید و شد خاتم الانبیاء صلوات الله علیه و آله.
اما چله و اعتکاف چیست؟ سالی یا هر چند سال چند روز عزلت از روزمرگی و اصرار بر استغفار و بازگشت از هرآنچه قدرتی بر رفع گرفتاریها ندارند به سوی قدرت مطلق عالم. پافشاری بر طلب بخشش از آنچه تاکنون بوده ایم و التماس برای هدایت به بهتر از آنچه هستیم. تمامش همین است. و این متفاوت است از گوشه گیری و رهبانیت که مذموم است.
همچنین ماه رمضان نیز یک نوع و سبک از اعتکاف است که به زبان واجب و اجبار برای سعادت امت آخرین پیامبر نسخه پیچی شده است. لاکن عزلت آن از جامعه، درونی است و دل روزه دار به واسطه برخی اجتنابها از روزمرگی به سوی قدرت مطلق سفر میکند.
خداوند وعدهای سرشاری به استغفار کنندگان داده و او هیچگاه زیر قولش نزده و نخواهد زد: «إِنَّ اللَّهَ لَا يُخْلِفُ الْمِيعَادَ»
* «تا که آنان طلب آمرزش میکنند خدا عذابشان نخواهد کرد/
وَ ما کانَ اللَّهُ مُعَذِّبَهُمْ وَ هُمْ يَسْتَغْفِرُونَ» انفال/33
* «و گفتم از پروردگارتان آمرزش بخواهید که او همواره آمرزنده است؛ تا بر شما از آسمان باران پی در پی فرستد. و شما را به اموال و فرزندان یاری کند و برایتان باغها قرار دهد و نهرها برای شما پدید آورد/
فَقُلْتُ اسْتَغْفِرُوا رَبَّکُمْ إِنَّهُ کانَ غَفّاراً * یُرْسِلِ السَّماءَ عَلَیْکُمْ مِدْراراً * وَ یُمْدِدْکُمْ بِأَمْوال وَ بَنِینَ وَ یَجْعَلْ لَکُمْ جَنّات وَ یَجْعَلْ لَکُمْ أَنْهاراً» نوح/10-11-12
* «و از پروردگار خود آمرزش بخواهید سپس به درگاه او توبه کنید که پروردگار من مهربان و دوستدارتان است/
وَاسْتَغْفِرُواْ رَبَّكُمْ ثُمَّ تُوبُواْ إِلَيْهِ إِنَّ رَبِّي رَحِيمٌ وَدُودٌ» هود/90
* «{در بیان ویژگیهای سعادت یافتگان} و در سحرگاهان طلب آمرزش میکردند/
وَبِالْأَسْحَارِ هُمْ يَسْتَغْفِرُونَ» ذاریات/18
* «پاره اى از شب را به نماز بیدار باش که پروردگارت به تو مقامى عطا کند که همه آن را بستایند و با آن محشور شوی/
وَ مِنَ الَّیْلِ فَتَهَجَّدْ بِهِ نَافِلَةً لَّکَ عَسَی أَن یَبْعَثَکَ رَبُّکَ مَقَامًا مَّحْمُودًا» اسراء/79
* «و ما به ابراهیم و اسماعیل امر کردیم که: خانه مرا براى طواف کنندگان و معتکفان و رکوع کنندگان و سجده کنندگان پاکیزه کنید/
وَعَهِدْنَا إِلَى إِبْرَاهِیمَ وَإِسْمَاعِیلَ أَنْ طَهِّرَا بَیْتِىَ لِلطَّائِفِینَ وَالْعَاکِفِینَ وَالرُّکَّعِ السُّجُودِ» بقره/125
آیا کسی و رسانهای هست که خبر این نسخه شفابخش و مجرب و تضمین شده را به گوش عالمیان برساند؟ آیا بهترین طبیب و بهترین نسخه، عالم و عالمیان و بلکه کائنات را کافی نیست؟
@khaleghian_ir


اگر آن چیزی که مردمان اسمش را گذاشتهاند، واقعا "ترقی و پیشرفت" است پس کجا رفت ترقیها و پیشرفتهای پدران و اجدادشان؟ و چه شد ترقیها و پیشرفتهای نسلهای قبل؟ جز این است که همه آن خیالات و اوهام گذشتگان از ترقی اکنون در دست من و شما و دیگران است؟ و آیا ما آن گذشتگان را میشناسیم و میدانیم چه کسانی بودهاند با چه ترقیهایی؟ نهایتن تا دو یا سه پشت قبلمان را به زور بشناسیم. این فرمول روی ما نیز مثل صدها نسل دیگر عمل خواهد کرد و همهی آنچه با معنای احمقانهی مردمان ترقی نامیدهایم و احیانا برای آن زحمتها کشیدهایم جز چند روز کوتاه با ما نخواهد بود.
قرآن از ترقی به "سابقون" تعبیر میکند. و "السابقون و السابقون" مترقیترینها هستند. لاکن آن ترقیای که استعدادهای عظیم انسانی ما را تا ابد مرتفع نگه دارد و آن، خارج از همه معیارها و معناهای مردمان روزگار ما و حتی برعکس آنهاست. میدانیم که همهی ما از رنج معاش ناگزیریم. اما معاش خودش مقصد نیست. ترقی در معاش نهایتن همان چربتر شدن لقمههاست. ما زندهایم برای امر مهم دیگری. برای کشف استعدادهای عظیم و ژرف نهفته در کالبد این مجوعهی تن و روح، به نام انسان. ما ابدی هستیم و ترقیهای غیر ابدی ما را به بازی بچهگانهای خواهند گرفت. بیایید بجز رنج معاش و ترقیهایی به عمر یک پشه، حقیقتا ترقی کنیم. اما واقعا ترقی چیست؟
برای درک واقعیت، گوش بدهیم به صدای فراگیری که همه عالم را گرفته و سَمتی که همه آسمانها و زمینها و ساکنانش خواسته و ناخواسته در حرکت به آن سو هستند. کافیست کمی از هیاهو و تشویش مردمان فاصله بگیریم. میتوان با آنها نشست و برخواست کرد اما از آرزوهایشان فاصله داشت. میتوان در میان بود اما گوش به نجوای باطن عالم داد. میتوان با تن خدمت کرد و با چشم سر بیننده بود و دنیایشان را آباد و آبادتر کرد، اما در دل همراه و همراز کهکشانها و ملکوت شد و حقایق را شنید.
گوش کنید... :
يُسَبِّحُ لَهُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَهُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ.

مکرر موقعیت های مختلفی برای رشد پیش می آید. موقعیت هایی که شاید هریک برای موفقیت یک نفر کافی باشند. ولی کدام رشد؟ رشد حساب بانکی، قبراق شدن عناوین و سمت ها یا چربتر شدن سفرهها؟ و کدام موفقیت؟ موفقیت هایی که در بهترین حالت تا کی وفا میکنند؟ نفسم تنگ است و قلبم تند تند میزند. حرارتی در درون مدام مرا از ریسمانهای زیبا و خوش سیما دور میکند و هر دم شور و اشتیاق پرواز را بیشتر حس میکنم. هرلحظه نجوایی چشمانم را به موفقیت های به بزرگای کهکشانها میخواند و مرا از درگیر شدن در بازیهای بچه گانه اهل زمین منصرف میکند. همین که میروم تا حواسم را به جزئیات برخی از این مثلا شانس های موفقیت پرت کنم، صدایی مرا به آسمان میخواند و با من میگوید: کجا میروی که آشنایت منم ... . مانده ام سخت عجب. گاهی در تنهایی خود سخت میگریم. به راهی که آمده ام مینگرم و مسافتی که مانده. توشه ام خالیست و وحشت هلاکت در گردنه ها رهایم نمیکند. اما درخشش قله امیدوارم میکند. از کنار بسیاری مثلا فرصتها به سردی عبور کرده ام. در برخی از آنها با اندکی تحرک یا ارسال پیام و سیگنالی آن فرصت در آغوشم بوده است اما اعتنایی نکرده ام. به همین خاطر برخی بی عرضهام میخوانند. اما رفیق! هنوز حتی عکس رخ یار در پیاله ندیده ام. شبحی و سایه ای از عکس رخ یار چنین شیدایم کرده. گاهی با خود می اندیشم که جنون چیست؟ به قصه های مشاهیری فکر میکنم که ناگاه خسته از اسارت ها سر به بیابان نهاده اند؟ جدال میان لذت پرواز و هوسهای کم ارتفاع مدام درونم را گرد و خاک میکند. خسته نیستم، اما طرف کدام را بگیرم؟ هریک برای خود مدعی ای هستند برای پیروزی بر من! حس بادبادکی که تا میآید اوج بگیرد و طعم رهایی در هوا را بچشد با صورت به زمین میخورد را، تاکنون چشیده ای؟ میخواهم پرواز کنم. اما پرواز چیست و چگونه است؟



امّا انسان ، هنگامی که پروردگارش وی را می آزماید ، و عزیزش می دارد و نعمت فراوان به او می دهد ، می گوید: پروردگارم مرا گرامی داشته است.
و امّا چون وی را می آزماید و روزی اش را بر او تنگ می گرداند ، می گوید: پروردگارم مرا خوار کرده است.
نعمت چیست؟
«فَأَمَّا الْإِنْسانُ إِذا مَا ابْتَلاهُ رَبُّهُ فَأَکْرَمَهُ وَ نَعَّمَهُ فَيَقُولُ رَبِّي أَکْرَمَنِ،
وَ أَمَّا إِذا مَا ابْتَلاهُ فَقَدَرَ عَلَيْهِ رِزْقَهُ فَيَقُولُ رَبِّي أَهانَنِ»
امّا انسان ، هنگامی که پروردگارش وی را می آزماید ، و عزیزش می دارد و نعمت فراوان به او می دهد ، می گوید: پروردگارم مرا گرامی داشته است.
و امّا چون وی را می آزماید و روزی اش را بر او تنگ می گرداند ، می گوید: پروردگارم مرا خوار کرده است.
(فجر/15/16)
اغلب مردم داشتن دارایی ها و بهره مندی بیشتر از دنیا را نعمت میدانند و با همین فرض معادلات و فرضیات دیگری در ذهن خود میچینند. اما مگر جز این است؟
نعمت حقیقی آن است که پایدار باشد و فکر و قلب انسان را راحت کند تا به حقیقت سعادت میل پیدا کند. وقتی میلیاردها از آن یا سلامتی جسمی در آن با آتش سوزی و حادثه ای به یک شب از بین میرود نمیتوان آن را نعمت دانست. در حالی که هر چه بر دارایی و بهره مندی در این دنیا افزوده میشود استرس از دست دادن و فراق از آن بیشتر بر نگرانی دلها و قلبها می افزاید. در بهترین حالت نیز باز مرگ فراق بین انسان و تمام آنچیزیست که آن را نعمت نام نهاده است.
خانه خالی کن دلا تا منزل سلطان شود
اگر این دارایی ها نعمت نیستند پس چیستند؟
آیات 15 و 16 سوره فجر که در ابتدا آوردیم گواه عدم اصالت این بهره مندی ها هستند.
اول اشاره به این است که داشتن یا نداشتن آن هیچکدام عامل تکریم و تضعیف یا عزت و ذلت نیستند. قرآن کریم از هر دو با ابتلاء یاد میکند.
دوم اشاره به این دارد که اساسا تمام آنچه در این دو روز دنیا موقتن در دست انسانها میچرخد و مدام از نسلی به نسل دیگر منتقل میشوند و در دست هیچ بنی بشری باقی نبوده است، جز وسیله ای برای امتحان و ابتلا نیست.
همگان در حال ابتلا و امتحان هستند؛ مثلا آنکه سلامت است مبتلا به سلامت است و آنکه بیمار است مبتلا به بیماری است؛ هر دو در جلسه امتحان قرار دارند. و هر دو این حالات موقت است.
آنکه سلامت است باید ظرفیت های خود در برابر دارایی دست و پا و جوارح سالم را با بکارگیری آنها در خدمت و مسئولیت های انسانی و اجتماعی و جهاد و هدیه کردن آنها در در بهترین اهداف و راه ها بالا ببرد و اینگونه در حال امتحان است.
و آنکه یکی یا چند از این جوارح سالم را ندارد با صبر در برابر آن و استفاده صحیح از سایر جوارح امتحان میشود.
بنابراین داشتن دست یا پا اصالت ندارد همانطور که نداشتن آن اصالت ندارد.
اصل با امتحان دادن و ابتلاء است. و هرکس مناسب طبع و نقاط ضعف و قوتش مبتلا است.
بنابراین از نگاه قرآن کریم که همان حقیقت حاکم بر عالم است، تمام آنچه اهل دنیا آن را نعمت میدانند، از مال و ثروت و سلامتی و خانواده و خواهران و برادران و پدر و مادر و نسبتهای خانوادگی، آبرو و عزت و شهرت و هوش و عقل و علم و طبیعت و منابع و همه همه، داشتن یا نداشتنشان اصالت ندارد و حمل معنای تکریم و نعمت یا تضعیف و نقمت بر آن اشتباه است. و جز آنکه اینها ابتلائات دنیا برای آزموده شدن برابر یکدیگر و ورزیدگی مقام انسانی و رتبه بندی مقام ابدی انسان است معنا و ارزش دیگری نخواهند داشت. و چه ارزشی از این بالاتر؟ که همه اینها وسیله اند برای کمال و کشف حقیقت عالم.
«لنبلونکم حتي نعلم المجاهدين منکم و الصابرين» (محمد/31)
البتّه شما را می آزماییم تا مجاهدان و صابران شما را باز شناسانیم.
«الذي خلق الموت والحياة ليبلوکم ايکم احسنُ عملا» (الملک/ 2)
همان که مرگ و زندگی را پدید آورد تا شما را بیازماید که کدامتان نیکوکارترید.
«انّا جعلنا ما علي الارض زينة لها لنبلوهم ايهم احسنُ عملاً» (کهف/ 7)
ما آنچه را که بر زمین است، زیوری برای آن قرار دادیم، تا آنان را بیازماییم که کدام یک از ایشان نیکوکارترند.
پس نعمت واقعا چیست؟
بنابراین نعمت آن است که پایدار باشد. اینکه انسان ابدیت زیباتری برای خود بسازد چرا که این ابدیت است که پایدار خواهد بود و مومنین در آن به درجات و مراتب مختلفی بهره مند خواهند شد.
و از خوشی ها و لذائذ بهشتی تا دیدار حضرت حق درجات نعمات در آن مختلفند. و هرچه ما را در ترفیع مقام ابدیمان کمک کند آن نیز نعمت است. همچون نعمت اسلام و ولایت.
آیا هیچ پایداری غیر از ابدیت یک انسان و کیفیت آن سراغ دارید؟
این حقایق در جای جای وحی (قرآن کریم) و احادیث اشاره شده است.
به قول عزیزی بزرگ: آقاجون! ما ابدیت در پیش داریم...




ما خود مسئولیت رفتارها و سبک زندگی مان را به دو علت بیشتر کرده ایم. مرحله اول بخاطر انتخاب تشیع. مرحله دوم بخاطر شهرت بیشتر به محبت و پیروی اهل بیت و مذهبی تر بودن.

