به وصال الله جلجلاله نائل شد
استاد شیخ احمد مجتهدی تهرانی
مردی از تبار لاهوتیان
دستی که گهواره زمین را تکان میدهد قصدش بیدار کردن خفتگان است. وقت بیداریست.
قیمت آدمها به هیاهوی اطرافشون نیست
بلکه به عمق ارتباط درونی آنها با مبدا و مقصد عالم هست.
میشد که نباشم و حالا که هستم باید همونی باشم که به خاطرش هستم.
جز صراحی و کتابم نبود یار و ندیم ...
روزنامه ایندیپندنت انگلیس بعد از بیش از یک قرن چاپ، با دنیای کاغذی خداحافظی کرد و به نسخه آنلاین اکتفا نمود.
راهبری نسخه آنلاین این روزنامه در این آدرس independent.co.uk را نرم افزار دروپال به عهده دارد.
بنده پیر خراباتم که درویشان او
گنج را از بی نیازی خاک بر سر میکنند
سلام بر آفتاب عالم تاب
سلام بر خورشید که میلیونها سال است طلوع میکند و غروب میکند.
سلام بر او که طلوع و غروب هزاران نسل از بنی آدم را تماشا کرده.
حقیقتا این طلوع و غروب ها چه رمز و راز و پیامی با جان ما ضمضمه میکند؟
واقعیت اینه که ما به اندازه اتصالمون به مبداء عالم آدمیم.
الباقی هرچه هست که در راستای اون مبداء و چشمه نباشه بعد حیوانی است و ارزش ماندگاری ندارد.
ندیم و مطرب ساقی همه اوست، خیال آب و گل در ره بهانه...
فروختم. همدم جاده های پیچ در پیچ آفاق و انفس را...
#سالارجادهها
توحید یعنی تجمیع اهداف و نیتها در نقطه اوج.
چند وقت که هواست نباشد سرکش میشود. کم کم برایت چاه میکند و گرفتارت میکند. کمی که غرق کار و روزمرگی شوی و یادت برود بدخواه توست، افسارش رها میشود.
شاید هم برسد به جایی که زبان خوش سرش نشود. اینجاست که باید انقلابی عمل کرد و ادبش کرد.
آری! هر چند وقت یک انقلاب لازم است. نفس سرکش شده و باید با قوای ایمان و تقوی فتحش کرد.
خدایا به حق «انا فتحنا لک فتحاً مبینا» قدرت فتحم بده...
دخترکان روزگارم برخی از همه وابستگیها رهیده اند.
آنان عشق و عاشقی را نه تنها در مهر و صفا و خانواده دوستی نمیبینند، بلکه دیگر تیپ و هیکل هم مهم نیست.
بوی عشق را فقط از جیب میشنوند و با رایحه ثروت مست میشوند... :)
میلیون میلیون انسان آمده اند برای رفاه خود و اطرافیان خود تلاش کرده اند و رفته اند و هیچ اثر و خاطری از آنها نمانده؛ فقط نام و یاد کسانی به نیکی ماندگار شده که برای دیگران و عموم مردم تلاش کرده اند.
ملا علی همدانی خدمت حاج شیخ حسنعلی نخودکی رسید و تقاضای موعظه کرد:
شیخ فرمودند :
مرنج و مرنجان !
آخوند عرض کرد :
مرنجان راحت است، مرنج را چه کار کنیم؟
شیخ فرمودند :
خود را کسی ندان!
روشنفکر در دوره ما یعنی
ژرفای فکرت آنقدر نحیف باشد که برای عرض ِ بودن
به ناچار بلغور دیگران را بدون تامل در چند و چونش نشخوار کنی.
تو یه خیالی
عین تصویر داخل حوض که دلواپسم آب موج بخوره و بهم بزنتش...
خدایا! ضامنُ بکش...
ما روی این کره خاکی که زمین مینامندش، همگی همسایهایم.
از وقتی آمدی همه فصلها بهار شد.
ما پایتختنشین ها به یمن غرور ناشی از توهمِ قبله دنیا بودن، هیچ گاه لذت سادگی، صمیمت و گرمی معاشرت که در شهرستانی ها موج میزند را نخواهیم چشید.
خود را مدام میگیریم. در جویایی احوال به حداقل بسنده میکنیم. در معاشرت محافظه کاریم. سرد برخورد میکنیم و ...
ما ناخوداگاه در این رفتار غرقیم.
ما پایتخت نشین ها از لذت «پیچیده نبودن»، محرومیم.
اولین مخاطب این نوشته: خودم.
باید صراحتاً فریاد زد که «آموزش عالی» -بخوانید بنگاه های فروش و توزیع کاغذهایی به نام مدرک- در ایران یک دروغ است که از نظر علمی، شخصیت سازی و تربیت نیروهای متخصص و کارامد در جهت منافع ملی ناموفق بوده و انتصاب واژه «تحصیل علم» به آن، تهوع آور است. خصوصا دانشگاه های پیام نور، علمی کاربردی و آزاد که رسما این واژه را به مسخره گرفته اند. هرچند در میان واحدهای مختلف اینها نیز استثناء های خوبی دیده میشود.
من مرگ سرخ را بهتر از زندگی در زیر سلطه آمریکای جنایتکار یافته ام.
در بکگراند اسباب کشی های متعدد، سیال بودن را آموختهام و کوچ را به خاطر سپردهام.
و دریافتهام که هرچه اسباب سبکتر باشد، جابهجایی سادهتر و کمزحمتتر است.
پس آرزو دارم در موعد کوچ آخر، وزن بغچهای بیش بر من سنگینی نکند تا همو را رها کرده و سبکبال پرواز کنم.
و فقط بماند وزن مسئولیت کارهای کرده و نکرده در برابر حقّ تمام ذی حقّان.
مگر این عاشق بیقرار را بر این سفینهی سرگردان آسمانی، كه كرهی زمین باشد، برای ماندن در اصطبل خواب و خور آفریدهاند؟
» شهید سیدمرتضی آویني
* خواب و خور و پوش و كُن!
در یتیمی راز عجیبی نهفته است!
خصوصاً یتیمی از اوان کودکی.
قالباً تاثیر گذارند. یا مثبت یا منفی.
محمد.ص
خمینی ره
علامه طباطبایی
و و و ...
هیتلر
صدام
و و و ...
مژده دهید مژده دهید یار پسندید مرا
آمده اند به چرا؛ یونجه ای میخورند، ثروتی انباشت میکنند، زیرشکمی ارضا میکنند و صاحب فرزندانی میشوند و میمیرند بدون آنکه قوری در کمالات انسانی کنند که اصلا آمدهام که چه!
ریتم اخلاق و رفتار و دوستی و دشمنی و زندگی و همه چیزشان میشود بر همین اساس.
کسی هم نبوده به این بندگان خدا بگوید جز شکم و شهوت و ثروت چیز بالاتری هست. اگر هم بوده دنبالش نرفته اند.
اگر هم به خیال خودش دنبال علم و تحصیلاتی رفته است به ندرت دیده میشود که در راستای همان سه تایی که بالا آمد نبوده باشد.
البته که آن سه هم لازم است اما اگر جای هدف نشستند؛ میشود جانوری به شکل انسان. میشود مسخ نامحسوس.
پایش بیوفتد همدیگر را هم برای منافع شخصی له میکنند! نمونه این اکثراً را میتوانید در سوار شدن به مترو در ایستگاه های ابتدایی و شیوه تصاحب صندلی ها ببینید. همه چیز حول محور «من» و «منافع من» و «خانواده من» میچرخد. لااقل این اواخر شدت و غلظت این «من» ها بیشتر شده است.
پروردگارا! به تو پناه میبرم از جانور بودن.
خیلی وقتا هم حال میکنم به نفهمی بزنم و بزارم یارو با حس اینکه گولم زده حال کنه!
حس ترحم دارم به اینجور موجودات.
امروز باور کردم که شهر من پر از مسخ شدگانی شده که فقط صورتی از بنی آدم بر پیکرشان سنگینی میکند.
اگر كوهها از جاى كنده شوند تو پا بر جا باش،
دندانها را روى هم بفشار،
جمجمه ات را به خدا بسپار،
قدمت را چونان ميخ فرو رفته ثابت بدار،
چشم به آخرين صفوف دشمن بدوز
و بدانكه پيروزى و یاری از جانب خداوند است.
هم زمینش غصبی و سرزمین بومیان سرخ پوستی است که قتل عام کردند؛
هم بخش اعظم سرمایهاش دزدی از دیگر کشورها خصوصا آفریقا است؛
نسلشان هم طبق آمار خودشان از هر دو تولد یکی نامشروع است.
حرام اندر حرام اندر حرام!
وقتی شراره های حسادت به خود را از چشمان و زبان دیگری میبینیم، چه باید کرد؟
در پاسخ چند کشیدهی به ظاهر دوستانه و مذاح گونه اش، چه میتوان کرد جز آنکه در آغوش بگیری و ببوسیاش؟
هریک ثانیه ای که نشستید پشت مانیتور، حدود 30 کیلومتر در مدار زمین دور خورشید، 100 متر همراه خورشید دور هسته کهکشان و 150 متر همراه کهکشان راه شیری در فضای بین کهکشانی جا به جا میشوید. حدود 500 متر در ثانیه هم همراه با گردش زمین به دور خود!
باورتون میشه که هیچ برگی از هیچ درختی نمی افتد مگر با اراده او !؟ نه واقعا؟
زندگی مشترک در ساختن آن از صفر و تلاش مشترک در کسب موفقیت هاست. و این است که لذت شراکت در زندگی را دو چندان میکند. و اینگونه است که زیر بار صبر برای ساختنش قدر همدیگر را خواهند دانست. بر همین اساس از همسر عزیزمان جهاز نخواهیم خواست؛ و در مقابل مهریهای مینویسیم که از پس پرداختش برخواهیم آمد.
به وصال الله جلجلاله نائل شد
استاد شیخ احمد مجتهدی تهرانی
مردی از تبار لاهوتیان
نظرات