دیروز شمه ای از واقعیتِ نخود سیاهی که لیبرالیته با اهداف مشخص بشریت را با آن سرکار گذاشته است، مشخص شد :|
دعوای مسابقه فوتبال دیروز را امروز از تلوزیون دیدم! و خدا را شکر نمودم که پیگیری مسائل اینان را دیر وقتیست کنار گذاشته ام =)
در باب ورزش آنگولا ساکسونی و صادرات آن به مغز انسان نحیف الفکر قرن 20 و 21 مجال سخن بسیار است، لیکن احساس چندش میرود حتی از صرف وقت برای نوشتن در این باب. در این حد میدانم که تبعات آن از منظر علم و عقل و فلسفه و دین و اقتصاد و الا آخر قابل بررسی است!!!
بماند بحثِ هزینه های گزافی که خارج از هدف ورزش و سلامتِ جسم و در راه به اصطلاح حرفه ای نمودن این کلاه گشاد و هزینه های کلان نگهداری، مسافرت ها و نقل و انتقالات فصلی آن، و درصد تطابق آن با اهداف انسانیت و خط قرمزهای شریعت وجود دارد. همچنین بماند بحث بر سر اینکه اصولا فوتبال حرفه ای با مختصات فعلی ورزشی و اخلاقی آن در دنیای واقعی معنا دارد یا نه؟ و اگر دارد تا چه حد به حداقل های مدینه فاضله مورد نظر شریعت و نه جامعه مدنی مد نظر غرب نزدیک است؟!!!
اصلاً کسی پاسخ دهد که آیا مدیران کلان فرهنگی مملکت از پس از انقلاب تا کنون، میدانند صددرصدِ نشانه هایی که تا کنون از فوتبال حرفهای ممزوج شده با بند بند پروتکل های یهود در راستای پوچ نمودن و بیمحتوا کردن جوامع دیگر، گرفتن قدرت تفکر از قشر تاثیر گذار جامعه که همان جوانان هستند و سلطه بر آنها، مطابقت دارد؟
حال موافق نیستید که، فوتبالِ حرفه ای و عواملش با سبک و سیاق فعلی، لیاقت حتی یک ثانیه وقت ندارند؟ :|
پی نوشت:
- از صبح این جملات گوشه ذهنم را درگیر کرده بود. صرفا نوشتم تا تلاطم افکار رهایم کنند که این گونه بی نظم و پراکنده شد.
- کاریکاتور جالبی در این زمینه بود که آپلود نشد، با تقدیم احترامات، لطفا سماق بمکید :)
- درکل اتفاقات دیروز بهانه خوبی شد که کُلی در شبکه های اجتماعی به فوتبال حرفهای بتوپم و الحمدلله کلی فحش خوردیم!
نظرات