عکاسی آماتور (تصادفی)

3 مهر 1388 - 11:27

مردم چنانند که ابو سعید میگوید:

گاهی چندان حرمت و قبول پدیده آمد از خلق، که مریدان می آمدند و توبه میکردند و همسایگان نیز از حرمت ما خمر نمی خوردند تا چنان شد که پوست خربزه ای از دست ما افتادی به قیمت بیست دینار می بخریدند.

همین مردم چندی بعد به گفته ابو سعید چنان بودند که:

هرکه ما را قبول کرده بود از خلق، رد کرد تا چنان شد که به قاضی شدند و به کافری ما گواهی دادند و به هر زمینی که ما را آنجا گذر افتادی گفتندی که از شومی این مرد درین زمین نبات نروید.

هرچند ابوسعید این ها را آزمون حق میدانست اما واقعیتی بزرگ است که به قبول و رد اکثریت خلق نباید بها داد و بر اثر ایشان نباید رفت.

چنان که در کلام خالق بارها آمده است:

<اکثرهم لایعقلون، اکثرهم لایشعرون، اکثرهم لایتفکرون، اکثرهم لایهتدون>

24 شهريور 1388 - 15:24

طرز تهیه‌ی روشنفکر در مقدمه کتابی از "فانون" به قلم "ژان پل سارتر"، این گونه بیان شده است: "ما در قرن 17و18و19 رؤسای قبایل، خان زاده‌ها، پول‌دارها، گردن کلفت‌های آفرقا، آسیا و... را می‌آوردیم، چند روزی در آمستردام، در لندن، در نروژ در بلژیک و در پاریس اینها را می‌چرخاندیم. لباس‌هایشان عوض می‌شد، روابط اجتماعی تازه یاد‌ می‌گرفتند، کت و شلوار می‌پوشیدند، پذیرایی تازه، اتومبیل سوار شدن، رقص و زبان و... را یاد می‌گرفتند، یک ازدواج اروپایی می‌کردند یا به شکل اروپایی ازدواج می‌کردند. زندگی اروپایی و آرزوی اروپایی شدن کشور خودشان را به‌وجود می‌آوردیم و اینها را می‌فرستادیم به کشور خودشان. همان کشورهایی که درِشان برای همیشه به روی ما بسته بود، ما در این کشورها راهی نداشتیم، نجس بودیم، جن بودیم، دشمن بودیم، از ما می‌هراسیدند، آدم ندیده بودند...

مدتیست در برخوردهای اجتماعی و وبگردی ها متوجه پدیده ای جالب شده ام!
و آن هم رشد فزاینده روشنفکرمأبی (تمایل به روشنفکر شناخته شدن) در بین دانشجویان و جوانانیست که تا مدتی قبل علاقه ای به دانستن از سیاست نداشتند و در پی کسب اطلاع از آن نیز نبوده اند و به...

8 مرداد 1388 - 17:31

چند روزی هست بخاطر شرایطی که پیش اومده، توفیق دارم برای نماز جماعت برم شبستان بزرگ حرم حضرت عبدالعظیم که حقیقتا بنایی خیره کننده، با عظمت و زیباست. یه عکس واید هم گرفتم که گزاشتم اینجا.

و اما بعد؛

پس از چند روز متوجه یه پدیده جالب شدم!

چند روزی هست بخاطر شرایطی که پیش اومده، توفیق دارم برای نماز جماعت برم شبستان بزرگ حرم حضرت عبدالعظیم که حقیقتا بنایی خیره کننده، با عظمت و زیباست. یه عکس واید هم گرفتم که گزاشتم اینجا.

...

1 تير 1388 - 19:16

ابو حنیفه روزی از کویی میگذشت ، کودکی را دید در گِل بمانده؛

گفت: ای کودک! هوش دار تا نیفتی.

کودک گفت: افتادن من بس سهل است، اگر بیفتم تنها باشم،

تو هوش بدار که نلغزی که اگر پای تو بلغزد، همه مسلمانان از پس تو در آیند و بلغزند!

17 آذر 1387 - 14:13

بسياري از مردم به شدت به ارزش‌هاي کتاب‌هاي پاتر وفادارند و اين مسئله را ناديده مي‌گيرند که بسياري ديگر از ارزش‌ها در اين کتاب‌ها در حال تحليل و نابودي مي‌باشند. به اين دليل است که مدافعان دنياي پاتر چنين سرسختي از خود نشان مي‌دهند و بارها عليه منتقدان برافروخته و عصباني مي‌شوند. به تصور آنها، منتقدان دنياي پاتر، دشمنان آزادي و اصالت مي‌باشند. درست همان‌طور که لفاظي در مورد آزادي و دموکراسي در حال افزايش است، در حالي که در مورد مسائل مهم ديگر در حال کاهش مي‌باشد، لفاظي در مورد «ارزش‌ها» نيز در حال افزايش است و مسئله حقيقي‌تر که همان ايمان و پاک‌دامني است، در حال مهجور شدن است. چه چيزي بردگان خيال‌پرداز اين فريب را بيدار خواهد کرد؟

26 مهر 1387 - 16:10

هر کشور و یا تمدنی دارای این دوره گذار بوده است و یا خواهد بود . بخصوص در زندگی پر سرعت امروزی این دوره گذار از جمعگرایی به فردگرایی سرعتی همانند نور به خود گرفته است .

هر کشور و یا تمدنی دارای این دوره گذار بوده است و...
3 بهمن 1386 - 09:52

آخر، این همه برای توست.

 اگر فقه است برای آن است که کسی از دست تو نان نرباید و جامه ات را نکند و تو را نکشد تا تو به سلامت باشی.

و اگر نجوم است ، احوال فلک و تاثیر ان در زمین ، هم برای توست.
و اگر ستاره است به طالع تو تعلق دارد، هم برای توست.
و اگر طب و ادویه است از بهر سر خوشی توست.
و اگر علم نبات است برای شکم پر کنی توست.
و اگر...

فیه ما فیه مولانا:
      بهانه می آوری که من خود را به کارهای عالی صرف میکنم ، علوم فقه و منطق و نجوم و طب و ادویه و ریاضیات و نبات و غیره تحصیل می کنم.

آخر، این همه برای توست.

 اگر فقه است برای آن است که کسی از دست تو نان نرباید و جامه ات را نکند و تو را نکشد تا تو به سلامت باشی.

و اگر نجوم است ، احوال فلک و تاثیر ان در زمین ، هم برای توست...

صفحات